یکی از دوستان تئاتری و از بازیگرای خوب استانیمونو از دست دادیم
به خاطر همین تبریک رو با تاخیر و معذرت میگم خدمتتون.
تو کلاس اول بودم که یهو جیغ یکی از بچه ها در اومد
دیدم محمد مهدی لپشو گرفته و گریه میکنه
من:چیییی شده؟
محمد مهدی: خانوم امیرعلی لپمو گاز گرفت
من:
چون امیرعلی از اول زنگ مدام وسط کلاس بود و شیطونی میکرد دیگه وقتش بود بفرستمش پشت در کلاس
ولی مگه میرفت؟ مگه زورم بهش میرسید
دیدم حامد تو سالنه صداش زدم بیاد کمک
حامد: لوییس سوارز؟
امیر علی:ها
حامد: مگه تو لوییس سوارزی؟
امیر علی: لوییس؟؟؟؟
حامد: میگم مگه لوییس سوارزی که گاز میگیری؟
امیر علی همچنان:
منم که فقط میخندیدم
هیچی دیگه بچه رو بردن دفتر تا به حسابش رسیدگی بشه
10 دقیقه بعد خوشحال و خندان با نیش باااز برگشت تو کلاس
من:
زنگ تفریح معلمش میگفت کار همیششه.حتی یه بار دست معلمه رو گاز گرفته
به حامد میگم چرا هیچی بهش نگفتی؟ یه تنبیهی تهدیدی چیزی
میگه نه این بچه با این سن مثل لوییس سوارز گاز بگیره آینده درخشانی تو فوتبال داره
من:
در خلال مسابقه تیم ملی فوتبال اروگوئه و تیم ملی فوتبال ایتالیا، از سری مسابقات مرحله گروهی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل، سوارز اقدام به گازگرفتن از کتف جورجو کیهلینی نمود. ۲ روز بعد از این اتفاق، کمیته انضباطی فیفا مورخ ۵ تیر ۱۳۹۳ تشکیل جلسه داد و سوارز را به دلیل این عمل غیر ورزشی، به محرومیت از حضور در ۹ بازی ملی و ۴ ماه محرومیت از هرنوع فعالیت فوتبالی، رای داد.[۲]
این سومین باری بود این بازیکن در طی یک مسابقه رسمی فردی را گاز میگرد. او قبلاً دست ایوانوویچ بازیکن چلسی را نیز گاز گرفته بود. قبلاً هم یکبار با پیراهن آژاکس اقدام به گاز گرفتن گوش حریف کرده بود. وی در زمان برنامه معارفه به عنوان بازیکن جدید بارسلونا، اعلام کرد که برای ترک عادت گاز گرفتن، در حال درمان در نزد روانپزشکان میباشد.[۳]
منبع ویکی پدیا
فکر کن 300 کیلومتر دورتر از شهرت بری عروسی
اونجا یکی از شاگرداتو ببینی :|
از اون بچه تخس ها
بعد از ترس ثبت و ضبط شدن کلیه حرکاتت توسط ایشون، نتونی یه دور برقصی
بد دردیه، بــــــــد
یا به عبارتی ویژگی آدم های بد چطوره؟
[بعدا اضافه شد:
چطور دیگه میشه به بقیه فکر نکرد؟ دل نسوزوند!
برات آدم حقیقی و مجازی فرق نکنه
هر جا عصبی بشی هر چی دلت خواست بگی
هر کنایه ای رو با 4 تا تیکه کلفت تر جواب بدی
مثبت نبینی، تعریف نکنی
تو قید و بند چیزی نباشی
دوستی واسه خودت نگه نداری
ادب رو ببوسی بذاری کنار کلا
کینه ای و انتقام گیر باشی
و یه سری صفات بد اینجوری رو چطور میشه آدما بهش میرسن؟]
منتظر نقطه نظرات شما هستیم
پست جدیه .لطفا نظرات جدی بذارین
وقتی که کار توی 10 درصد پایانیش بشکنه
تموم شده بودا .باید میذاشتمش یه گوشه که یکم خشک بشه تا روش کنده کاری کنم
هی این کرم هنرمند درونم گفت یکم بیشتر روش کار کن
یهو سر از تنش جدا شد
حالا وصله پینه شده گذاشتم خشک بشه
ولی بعیده درست بشه
توضیحات: بدن اصلی یه فرشته هست .خودم فکر میکنم مادره :)
مهدی (همون سوژه پست قبلی) خیلی پسر خوبیه و دوسش دارم
خصوصیت اخلاقیش اینه که مثل آدم بزرگا رفتار میکنه و حرف زدنش کاملا مردونست
مثلا یه بار رفته با خانوم معلمش دست داده و گفته چطوری دهقانی؟
یعنی فقط فامیلیشو بدون پیشوند خانوم گفته
یه بارم سر کلاس به من آجیل تعارف کرد با این لحن:
بفرماییــــــــــد خـــــــــانوووم هنـــــــــرمنــــــــد
آخر کلاس هم دوباره اومد آجیل تعارف کنه میگه اگه برنداری ناراحت میشم جون تو
عاشق این حرف زدنشم
هفته پیش تو سالن مدرسه بودم که یکی از بچه های کلاس دوم اومد سمتم
دست داد و سال نو رو تبریک گفت
چون اینا هنوز بچه ان منم باهاشون دست میدم
یهو خودشو کشید طرف من که روبوسی هم بکنه
اینقدر خندیدم که بیچاره از خجالت محو شد
آخه روبوسی با معلم؟ ابهتم منو کشته
ما جرات نمیکردیم پامونو جلوی معلم درازکنیم
بعد یه مقاله می نویسم و در سایت می ذارم.
خب تعطیلات هم که با حالگیری آب وهوا تموم شد
من که از هفته آخر اسفند سرما خوردم و هنوز خوب نشدم
روز آخر مدرسه هم با مدیر بحث کردم و گریه ...
عیدی هم بنا به دلایلی هنوز بهمون ندادن
عادت کردم تا 3-4 صبح بیدار بمونم
با وجود همه اینا اصلا دلم نمیخواد برم مدرسه
اینستاگرامی های گرامی منو با اسم و فامیلم سرچ کنین تا اونجا همو بیابیم( یا اسم خودتونو بذارین)
دختر داییم یه دختر سه ساله شیرین داره
این بچه عاشق اینه که عکس های گوشی بقیه رو نگاه کنه
وقتی داشت عکس های منو نگاه میکرد بین عکسا عکس یه نوزاد پسرو دید
سریع گفت: خاله نی نیته؟
گفتم آره خاله جون
خلاصه این گذشت و ما همه با هم رفتیم عید دیدنی
دایی و خانواده، خاله و خانواده، دختر دایی و همسرش، دختر خاله ها و همسراشون، پسر خاله و خانومش و خانواده ما
همه سبیل به سبیل نشسته بودن و مشغول خوردن بودن
که ناگهان این کوچولو با صدای بلند و با هیجان زیاد گفت خــــالــــــــه کوثــــــــر نــــــــی نـــــــــی داره
بقیه:
من:
سکوت سنگینی حکمفرما شد
منم از خجالت سرمو کردم تو ظرف آجیل
تا نیم ساعت بعدش هم تو چشم هیچ کدوم از دخترای فامیل نگاه نمیکردم چون ممکنه بود بلند بزنیم زیر خنده
تا من باشم عکس بچه تو گوشیم نگه ندارم و به خودم نسبتش ندم :|