نه سنشون
والا
(این منم که از شدت لاغری به وزِش در اومدم)
یه بارم رفتم آدامس بخرم
فروشنده بقیه پولمو هم آدامس داد
و من صاحب یه عالمه آدامس شدم
وای که چقدر من تابستونو دوست دارم
بگین قراره تابستون چیکار بکنین
بالاخره بعد از 17-18 روز به خونه برگشتم
آخ که چقدر این شهرو دوست دارم
به نظرم کمتر شهری مثل اینجاست.کوچیک تمیز خوش آب و هوا
میریم که کلی کار عقب مونده رو انجام بدیم
و مدرسه که دلم واسش تنگ شده
و تصمیمات جدید واسه تغییر مدرسه
با آرش و جنیفر لوپز و شهرام شکوهی و انریکه میریم تهرون (شکلک لبخند گنده)
من یکی که از جیغ زدن بچه ها خیلی بدم میاد
حالا دخترا جیغ بزنن یه چیزی.وقتی پسرا جیغ میزنن دیگه خیلی فاجعه میشه
البته بیشتر عربده میزنن تا جیغ
تو کلاس چهارم بودم یهو یکی از بچه ها جیغ زد
دوستش زارتی زد پشت سرش و گفت چرا مثل دخترای در حال زایمان جیغ میزنی؟
من مثل همیشه:
دیدین این بچه هایی که خودشون یه چیزی میگن ولی متوجه معنیش نیستن
این خواهرزاده ما هم که کلا ضبط صوت تشریف داره.همه چی از دیالوگ کارتون ها ، متن تبلیغ ها، شعر های کودکانه و حتی حرفای ما رو ضبط و ثبت میکنه
جدیدا یه متنی میخونه با این مضمون: هوارض (عوارض) دوران بارداری .... کرم زعفران
چند بار هم بعد از شنیدنش، مامانش بهش تذکر داده که عه زشته نگو
یه روز که گیر داده بود و باز این تبلیغو تکرار میکرد بهش گفتم خاله اینی که میگی چیه؟ یعنی چی؟ از کجا یاد گرفتی؟
گفت تو تلویزیون میگه.برای هوارض بارداریه دیگه
گفتم خب یعنی چی؟ بارداری چیه؟
گفت این راننده های کامیون دیگه... که بار میبرن ... تو آفتابا.... سیاه میشن.... باید کرم زعفرون بزنن
من در حالی که جلوی خندمو گرفته بودم خیلی جدی گفتم: آها پس واسه باربرا میگن؟
اوشون: خب آره دیگه
من: ای بابا این تلویزیون اشتباه میگه باردار.منظورش باربره
مورد داشتیم دانش آموز کلاس دومی به معلمش که اسمش الهه هست نامه نوشته با این مضمون :
ای الـــهــه ی نــــااااز ...با دل مــن بــســـااااااز (با آهنگ بخونین)
و کلی قربون صدقه رفته و فدایت شوم گفته
من بودم خورده بودمش
تو کتابخونه مدرسه اینو پیدا کردم :|
صبر کردم تا زنگ تفریح بشه و از مامورای کتابخونه در موردش سوال کنم
میخواستم بفهمم این کتابو از خونه آوردن ؟ به هم امانت هم میدن یا نه؟
یه نگاهی به کتاب انداختم.یه کتاب با اطلاعات کافی در مورد انتخاب همسر.با فونت خیلی درشت (احتمالا برای دوره سواد آموزی بوده) و حاوی یه سری چیزایی که مناسب بچه ها نیست اصلا
زنگ تفریح بچه ها رو خواستم و گفتم این چیه؟ اینجا چیکار میکنه؟
محمدرضا در حالی که قرمز شده بود و خیلی هول بود مرتب میگفت این خودش همین جا بوده
رامتین فقط میخندید
آیدین هم میگفت مگه چیه خانوم؟ بالاخره که باید بدونیم
من:
بعدا فهمیدم یه سری کتاب های اضافه و به دردنخور داشتیم که طبقه پایین همون کمد بوده که مثلا کتابخونست.من خودم هیچ وقت نگاه نکردم ببینم چی هستن و موضوعاتشون چیه؟ ولی این وروجکا رفتن همه رو چک کردن